ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، محمدتقی رفیعزاده قره تپه پسر شفیع رفیعزادهقرهتپه، نوه لیلا شاعری قرهتپه و نتیجه رفیع اول استرآبادی است. پدر او نوازنده نی بود و سال 1298 در قرهتپه بهشهر مازندران به دنیا آمد.
مادربزرگ او، لیلا شاعری قرهتپه، شاعر، آهنگساز و خواننده طبری، بود که او نیز سال 1279 در قرهتپه بهشهر مازندران متولد شد.
رفیعزاده 6 سال توسط مادر بزرگش آموزش دید
این هنرمند پیشکسوت عرصه موسیقی گلستان نتیجه رفیع اول استرآبادی است که او نیز سال 1233 در نوده گرگان دیده به جهان گشود و خواننده شعرهای فولکلوریک طبری و خوش صدا بود.
رفیعزاده از سال 1327 تا 1333 به مدت شش سال تحت تعلیم موسیقی طبری در رشته آواز، ترانهخوانی و آهنگسازی زیر نظر لیلا شاعری، مادربزرگ خود، بود و از سال 1344 تا 1346 در دوره خدمت سربازی در بیرجند با موسیقی جنوبغربی، شمالغرب و کرمانج توسط ستارزاده آشنا شد.
وی از سال 1347 تا 1356 به مدت 9 سال ضمن پژوهش درباره موسیقی طبری با اداره فرهنگ و هنر وقت مازندران و گرگان همکاری داشت و از سی و یکم فروردین ماه 1347 تا 1349 زیر نظر کارشناسان موسیقی، محمد مهاجر (نوازنده قرهنی)، سپهری و جهانگیری (نوازندگان ویولون)، آواز ملی را در خانه فرهنگ آموزش داد.
یکی از ابتکارات رفیعزاده استفاده از آواز کتولی و عاشق لیلی در پیشدرآمد ترانهها بود
این هنرمند پیشکسوت گلستانی از سال 1349 پس از طی این دوره دو ساله با همکاری قدر و اصغر کتولی، هر دو از گرجیمحله بهشهر مازندران، یک گروه سه نفره موسیقی فولکلوریک را تشکیل داد.
یکی از ابتکارات رفیعزاده استفاده از آواز کتولی و عاشق لیلی در دستگاه شور به عنوان پیشدرآمد ترانهها بود که برای نخستین بار در این گروه و به مدت شش سال در رادیو گرگان اجرا شد.
وی سپس گروه هشت نفره موسیقی را با همکاری ابراهیم، پرویز، بشارت، رمضان و بابا میرشکار (از روستای یساقی کردکوی)، صفرعلی فیوج (از روستای بالاجاده کردکوی) و سیدحسین حسینی (از روستای سوتهده بندرگز) به نام «امیر گوهر» تشکیل داد. امیر و گوهر حماسهسازان شعرهای فولکلوریک طبری، مازندرانی و استرآباد زمین هستند.
رفیعزاده آثار ماندگاری را با همکاری استاد محسنی و استاد داوری به یادگار گذاشت
این هنرمند پیشکسوت گلستانی از سال 1353 با ارکستر ملی فرهنگ و هنر به سرپرستی استاد اکبر محسنی، نوازنده عود و تار و کارشناس موسیقی اداره فرهنگ و هنر گرگان و پس از آن با استاد جواد داوری (نوازنده سنتور) که جایگزین استاد محسنی در اداره فرهنگ و هنر گرگان شده بود، همکاری کرد.
آهنگهای هفت اثر از مجموعه آثاری که از رفیعزاده به عنوان خواننده به یادگار ماندند توسط استاد محسنی و استاد واوری ساخته شدند. آهنگهای «بهار هستی»، «دهاتی کیجا قشنگه» و «چرا هستم؟» توسط استاد محسنی و آهنگهای «کتولی و عاشق لیلی»، «»امروز و فردا»، «باران بارانه» (فولکلور کردی) و «نازنین» (فولکلور کردی) توسط استاد داوری در مقام آهنگساز آثار رفیعزاده به یادگار ماندند.
وی از سال 1370 به رشته کوهنوردی روی آورد و مقالاتی در زمینه کوه و طبیعت به رشته تحریر درآورد.
مازرونی ته غیرت ر بلاره،بگردم من ته انگشت اشاره،ته رای هسته مثال تیرونیزه که امروزدشمنه دل بیه پاره
گرچه مشکل معیشتی داریم امادوران بابا آب دادگذشت،بابا برای وطنم جان دادتامن باشم،پس برای ماندن رای می دهم
وجب به وجب خاک میهن رابابرگ رای خودپاس بداریم.چقدرزیباست لحظه های خلق حماسه سیاسی
آثارشونو نذاشتین؟!!!
سلام و تشکر
متاسفانه نه
سلام برشما و خسته نباشید . وب شما از بابت همدردی با مردم مقدس است . و منشاءالله مشلات مردم حل و اوضاع معیشتی انها سرو سامان بگیره . موفق و شادکام باشی
ای مقـــامت فـراتـر از مریــــم
ای شکوهـت رسـاتـر از حــــوا
ام کلثــوم خواهــر زینب
عصمت الله دوم زهــــرا
**
پیش پایـت تــمام حـــور و ملـــک
در رکـــــوع و سجـــــود افتـــــاده
نســل برتـر ز خانــــواده نـــــور..!
دخت مـولا و فاطمـه زاده
**
ای حجابت فرشته را چادر
حوریان در طواف معجر تو
آن قدر ناز داری ای بانو..!
بال جبریل فرش معبـر تو
**
از نفسهایت ای نسیم بهشت..!
بــوی عطــر و گــلاب می آیــــد
التمــاس دعـای نیمــه شبـــان
سوی تو مستجـــــاب می آیــد
**
تو کجـــــا و تبـــــار ناپـاکان
تـو ملیکـه ز عالــم ملکـــــــوت
تـو بهشتـی چـه نسبتی داری
به کویــر و به دوزخ و برهــوت
**
قرص خورشید و زمهیر سیاه
جمع ایمان و کفـر ممکن نیست
هرکـــه ایــن قصـه را کنـد بــاور
به خدا شیعه نیست مؤمن نیست
**
انتــهـای عــروج جبـرائـــیل
اولیــن پــله مقــــام شمــا
کربـلا زنـده مانـده امــا، بـا
خطبه زینب و کلام شمـا
**
مثل زینب غروب عاشورا
داغـــــدار بـــــرادرت بـــودی
آمــــدی در حوالـــی گـــودال
و کمک حـــال مـــادرت بودی
**
دست سنگین عصر عاشورا
روی مـــاه تو را کبـود، نمود
آن طرف زینبی که بود سپـر
این طرف تو میان آتش و دود
**
مثل زینب میان بزم شراب
تکیـــه گــاه یتیــم اربـابــــــی
کربلا؛ کوفه؛ شام؛ کرب و بلا
تا مـدینـه چـو مـاه، می تابی
**
زینـب و تـــــو؛ مکمــــل عشـقـیـــد
تو درخشــنده؛ زینب المــاس است
ادبـــت در مـقــابــــــل خـــواهـــــــــــــر
در مثل، چون حسیـن و عباس است
اسپند بر آتش بریز تا دودش، چشمهای حسودان را بسوزاند و نظر بد از دو چشم شهلای بنی هاشمی اش دور کند!
یادت نرود
وقتی خواستی جرعه های شیر طیّب و مطهرت را در کام نازنینش بریزی،
زیر لب، ذکر «لا حول و لا قوه الا بااللّه العلی العظیم» را بگویی.
نه یکبار، بلکه بارها آن را به تعداد حروف ابجد نامش ختم کن.
تا خداوند هم تو را در نگهداری از او، حول و قوهای اکبر، عطا کند
و هم از قوت و رشادت و جبروت خویش، در رزق کودکت ببخشد تا آنچه حیدر کرّار علیه السلام از تو خواسته، برآورده شود.
هنوز شیرینی خاطره تزویجت با حضرت امیر علیه السلام ، همچون شهد شیرین عسل در زیر زبانت مزّه میکند.
عقیل که علم انساب داشت و شجره نسل به نسل عرب را میدانست، تو را که از قبیله دلاور مردان و پهلوانان عرب بودی، برای برادرش ـ علی بن ابیطالب علیه السلام ـ که نامش پشت قویترین مردان عرب را می لرزاند، خواستگاری کرد.
تا تو برای او پسرانی رشید و دلاور به دنیا آوری!
از دامان تو، چهار پسر بالا بلند و نیکو صورت به دنیا آمد و نام ام البنین علیه االسلام ، شایسته تو گردید! اما با امروز که آخرین شاخه نباتت را به آغوش علی مرتضی علیه السلام ، سپردی و او بر دست و چشم او، با اشک بوسه زد، راز آن تزویج مبارک و این مولود مطهر را نمیدانستی!
شیرت حلال عباس علیه السلام باد، که قرار است با قربانی شدن پیش پای حسین علیه السلام فاطمه علیه االسلام ، تو را نزد زهرای مرضیه علیه االسلام روسپید کند.
پسرانت به فدای پسر فاطمه علیه االسلام ، ای اُم البنین علیه السلام ! بهشت، زیر پای مادری چون توست که در دامان خویش فرزندانی را میپروراند که خون خویش را با خون خدا میآمیزند و سر و جان، به عشق ولایت میبازند! فاطمه علیه السلام از تو راضی باشد و تو را در غرفه بهشتی خویش، در نزد خود جایگاهی والا مقام عنایت فرماید که چنین علمدار و پهلوانی به حسین علیه السلام غریب و مظلوم او، هِبِه کردی!
تمام زنان عالم باید به گوشه دامان تو دست توسل بیاویزند، تا شاید به اندکی از آن مقام معرفت حسینی علیه السلام تو دست یابند، و عشق به حسین علیه السلام را با شیرشان در رگهای حیات فرزندانشان جاری کنند!
نزهت بادی
سلام چطوری؟
خوبی؟وبلاگت را دیدم خیلی خوبه من که از این به بعد بازدید کننده وبلاگت هستم راستی بیا وبلاگت را در سایتم ثبت کن تا بازدید کننده های سایتم به وبلاگ تو هم سر بزنند
گل